سنی نیوز : فرار ذلتبار دکتر قزوینی از چنگ علمای کردستان
این اولین باری است که یک شخصیت معروف جامعه تشیع، یک دکتر، یک آیت الله و یک استاد حوزه و دانشگاه صراحتا در جمع صدها شخصیت شیعه و سنی اعلام میکند که: (ما شوخی و تعارف نداریم، چندین وهابی را در زاهدان بدار آویختیم، شما کردها نیز حواستان جمع باشد اینبارفقط برای تذکر آمده ام)، البته ایشان نفرمود که بار دیگر که تشریف بیاورند با طناب دار خواهند آمد. یا اینکه نحوه کشتن کردها متفاوت از بلوچها خواهد بود!!
وَقُلْ جَاءَ الْحَقُّ وَزَهَقَ الْبَاطِلُ إِنَّ الْبَاطِلَ كَانَ زَهُوقًا (الإسراء۸۱)
فرار ذلتبار دکتر قزوینی از چنگ علمای کردستان
عبدالله حيدري haidari۱۱@yahoo.com
اینجا مهاباد است، ساعت ۱۰ صبح چهار شنبه ۲۱ اسفند ماه، ۱۳۸۷، تالار وحدت، شهرداری مهاباد.
مهمانان خصوصی: آیت الله دکتر سید محمد حسینی قزوینی، قهرمان یکهتاز شبکه سلام!
مجری: یک آخند بسیجی،
میزبان: بسیج شهر مهاباد.
مناسبت: همایش علمی! تخصصی! علمای اهل سنت!!!
شرکت کنندگان زورکی: (علاوه بر دهها مسئول رسمی و نیمه رسمی و سنی و شیعه تماشاچی) هشتاد نفر از علمای اهل سنت مهاباد.
آغاز سخنان قزوینی چنین بود: «هر کس وحدتشکنی کند آن را در هر مقامی که باشد باید محکوم کرد».
در سخنان پایانی دکتر قزوینی چنین آمد: «ما با کسی شوخی نداریم، ما چندین تن از وهّابیها را در زاهدان به دار آویختیم…. ما با کسی تعارف نداریم من این دفعه فقط برای تذکر آمدهام!!!».
ملت مسلمان ایران اعم از شیعه و سنی با عرض سلام وخسته نباشید خدمت یکایک شما عزیزان!
همچنانکه می دانید: تاریخ پرفراز و نشیب کشور پهناور ایران، و بافت متنوع آن، مد و جزرهای فراوانی به خود دیده است، به لحاظ ملی اقوام مختلف ایرانی اعم از فارس و کرد و بلوچ و عرب و لر و آذری و ترکمن وغیره، و به لحاظ دینی مسلمان و یهودی و مسیحی و زرتشتی و بهائی و غیره. و به لحاظ مذهبی: سنی و شیعه قرنهای متمادی یکدیگر را شناخته و به پاس هموطن بودن غالبا تفاوتها را تحمل کرده اند، جز موارد استثنایی ما در تاریخ ده هزار سالهی ایران بزرگ درگیری داخلی نداشته ایم، حتی در شرایطی که خارجیها علیه ایران لشکر کشیدند، بافت ملی و دینی و مذهبی ایران تغییر نکرد و همگی ترجیح دادند خود را ایرانی بدانند و بس.
تلخترین تجربه ایران در این راستا تجربه صفویها - یعنی پیشگامان و همفکران گذشته قزوینی – بود، که تلاش کردند، مذهب غالب اهل سنت را که تا آغاز دوره صفویه در ۹۰۷ هجری قمری ۹۰ در صد جمعیت کل کشور را تشکیل میدادند، را به زور قتل و کشتار از مرزهای ایران خارج کنند ولی با اینکه هزاران عالم و دانشمند و پیرو اهل سنت را کشتند، گرچه توانستند اکثریت اهل سنت را به اقلیت تبدیل کنند، و اقلیت ۱۰ درصدی شیعه اثناعشری را به اکثریت! اما با وجود همه خونخواری بیحد و حصری که انجام دادند نتوانستند مذهب اهل سنت این فرقه ناجیه منصوره را به طور کلی از کشور ایران بیرون برانند، لذا علاوه از قدرت خداوند لایزال شگفت انگیز است که امروز شهر اردبیل یعنی مرکز خونخواران صفوی و شیخ متعصب و متهورشان صفی الدین اردبیلی خالی از اهل سنت نیست، و امروز هم دهها روستای اردبیل و تبریز و صدها هزار هموطن اردبیلی که همزبان صفویها و نیز دکتر سید محمد حسینی قزوینی هستند صد درصد مذهب اهل سنت را دارند که البته این امر میتواند یکی از علل تهور و تعصب افراطگرایانه آقای قزوینی و امثال او باشد.
پس از انقلاب ۲۲ بهمن ۵۷ فصل دیگری از درد و رنج اهل سنت ایران آغاز شد، اما اینبار نه با منطق صفوی، بلکه با منطق تطمیع و نفاق و دو رنگی، ۳۰ سال از آغاز شعارهای دروغین وحدت و تقریب گذشت، گرچه طی این سی سال علماء و دانشمندان و نخبگان زیادی از جامعه اهل سنت توسط قزوینی و همفکرانش جام شهادت نوشیدند اما همه آن موارد به گونه غیر مستقیم انجام شد، و هیچگاه قزوینی و دوستانشان اعتراف به جرم نکردند، این اولین باری است که یک شخصیت معروف جامعه تشیع، یک دکتر، یک آیت الله و یک استاد حوزه و دانشگاه صراحتا در جمع صدها شخصیت شیعه و سنی اعلام میکند که: (ما شوخی و تعارف نداریم، چندین وهابی را در زاهدان بدار آویختیم، شما کردها نیز حواستان جمع باشد اینبارفقط برای تذکر آمده ام)، البته ایشان نفرمود که بار دیگر که تشریف بیاورند با طناب دار خواهند آمد. یا اینکه نحوه کشتن کردها متفاوت از بلوچها خواهد بود!!
گویا این تهدید علنی استاد حوزه علمیه قم در جمع دهها عالم اهل سنت در آغاز دهه چهارم انقلاب بسیار معنی دار است، آیا میتوان حدس زد که اکنون که ۶۰ درصد مدت برنامه ۵۰ ساله سپری شده، آقایان مسئول که احتمالا ایشان یکی از سران آنهاست، سراسیمه شده اند که سی سال گذشت و ما کاری نتوانستیم بکنیم، آیا طی بیست سال باقیمانده ممکن است طرح ما عملی شود؟ و ایران به یک کشور صد در صد شیعی تبدیل شود یا خیر؟! پس حالا که پاسخ منفی است باید روش کار را عوض کنیم و کاری که با نفاق و تلبیس و شعارها و کنفرانسهای دروغین وحدت انجام نشد باید با سیاست اسلاف صفوی عملی کرد! قتل و کشتار و به اصطلاح خود آیت الله قزوینی به دار آویختن!!!
به عنوان یک فرد آشنا با روحیات آقای قزوینی، گرچه طبق این اعترافات قاتل بودن ایشان مسلم است و ما قبول داریم که هرگونه جنایتی هم ممکن است از دست ایشان سر بزند اما این احتمال را نیز نمیتوان بعید دانست از آنجایی که آیت الله قزوینی سالهاست تنها به قاضی رفته و یکهتاز میدان مناظره بوده، چه در حوزه و دنشگاه، و چه در شبکه منفور تكفيري سلام، و تاکنون فرصتی مهیا نشده که ایشان برای خودش حریف ببیند!! اینجا با دیدن حریف عصبانی شده و این تهدیدها ناشی از عصبانیت اوست چون اینبار از شانس بد و تجربه کم و سلیقه کج همکاران ایشان در مهاباد که سکوت اجباری و مدارای بزرگوانه علمای کردستان را حمل بر ضعف و بی سوادی و ناتوانی و تسلیم کرده بودند ناگهان قزوینی و دوستانش که برای اجرای یک نمایشنامه مسخره آمده بودند و مسئولین مهم منطقه را نیز برای تماشا جمع کرده بودند تا با اهانت به کل جامعه و علمای اهل سنت مناظره کاذب دیگری به لیست افتخارات کاذب و دروغین خودش اضافه کند، بر خلاف توقع و انتظار عوض هشتاد ملا نمای خود فروخته بی سواد با هشتاد کوه استوار و هشتاد مرد شجاع، و هشتاد پیکر علم و تقوا، و هشتاد دانشمند و سخنور و هشتاد عالم با عمل، و هشتاد زبان گویا، و هشتاد تیغ بران و هشتاد مناظر بی بدیل و هشتاد علامه و فقیه و مدرس و خلاصه با هشتاد بحر علم روبرو شدند که با کمال شجاعت و متانت و خردمندی برای مناظره اعلان آمادگی کردند!! و هر کدام به تنهایی حاضر بودند با قزوینی و تمام همفکرانش که به دروغ مدعی علم و دانش هستند و همواره لاف گزاف میزنند مناظره کنند، آنهم با شرایطی موزون و منطقی که هرگونه راه گریز را به روی قزوینی و دوستانش بستند! که نه جای قرار باقی ماند و نه راه فرار!!!
شگفت انگیز بود که قزوینی در این همایش نمایشی مسخره با اینکه مکرر و از سوی سخنگویان مختلف اهل سنت اعلان آمادگی برای مناظره را شنیده حتی یک بار هم نگفت که باشد من آماده ام یا موضوع مناظره را با هم بررسی میکنیم!! نه تنها پاسخ علماء که حتی در پاسخ سایر حضار نیز قزوینی جز طفره و تهدید هنری از خویش نشان نداد! ای داد بی داد! کجا شد آنهمه شعار و لاف گزاف دکتر و آیت الله که سرو صدایش گوش عرب و عجم را کرده بود؟! چرا پاسخ مثبت به دعوت مناظره علمای مهاباد نداد؟ ایشان قبلا به بهانه اینکه با وهابیها مناظره نمیکند همیشه از زیر بار شانه خالی میکرد اما اینبار از کم شانسی ایشان تمام علمای حاضر شافعی بودن خود را اعلان کردند لیکن با این وجود آیت الله قزوینی مناظر یکهتاز شبکه سلام جرات پاسخ مثبت به دعوت مکرر مناظره از سوی آنان را نداشت! اینجا بود که برای خلوت کردن میدان و قهرمان شدن اینبار از فن دیگری استفاده کرد، فن همه زیردستان زبان دراز!! حتما دیده اید که گاهی یک بچه زیر دست در همان حال که کتک میخورد و گریه میکند سخنان تهدید آمیزش برای او تسکین و قوت قلب است، مجبور است چاره ای جز تهدید ندارد، اگر ایشان راست میگوید آمادگی خودش را برای مناظره با علمای مهاباد اعلان کند! چرا سکوت کرد؟! جرا طفره رفت؟! چرا تهدید کرد؟! چون از کم شانسی قزوینی اینبار حریفانش آن عده، اندک و اجیر و درباری نبودند که قزوینی معمولا با نحوه سخن و منطق آنان آشناست، بلکه علمای مومن و باسواد و با شخصیت و آزاده و آزادمنشی بودند که قهرمان شبکه سلام توان رویارویی با آنان را نداشت لذا اعتراف کرد که گول خورده و به دروغ مدعی شد که آنها کتبا از او خواسته اند که چنین همایشی دایر شود، اما قزوینی دروغگو در برابر پرسش علمای کرد نتوانست دروغش را ثابت کند که چه کسی از او دعوت کرده است؟! بر فرض اگر چند ملا نمای بی سواد برای امرار معاش و کسب قوت لا یموت از این راه حرام یا زیر فشار و اختناق چنین غلطی هم کرده اند هرگز در برابر علمای مومن و ملت آگاه کرد جرات اعلان آن را نخواهند داشت، کما اینکه نداشتند. این گروه جیره خوار و بیسواد و بیشخصیت در هر قشر و هر جامعه ای وجود دارند، که طبعا هیچ جایگاه و مقام و احترامی در بین مردم و هیچ محلی از اعراب در میان علمای ربانی خاموش ندارند.
نمایش شکست خورده مهاباد درس عبرتی شد برای قزوینی و مهرههای کاسد و فاسد اجارهای در هر منطقه که بدانند و درک کنند که خاموش بودن معنی دار مردم و مدارای بزرگوانه علمای اهل سنت در تمام مناطق کشور هرگز به معنی پذیرش ذلت و قبول منطق زر و زور و تزویر داعیان کاذب وحدت و تقریب و مدعیان دروغین اهل بیت پیامبر علیه السلام نیست.
هر بیشه گمان مبر که خالی است شاید که پلنگی خفته باشد
طبیعی است که آنان لحظه شماری می کنند، و در انتظار فرصتی هستند که به قزوینی و سایر صفوی های معاصر ثابت کنند که بنده و برده شکم و جاه نیستند و از مرگ و زندان و طناب دار آنها ترس و هراسی ندارند، بلکه در دفاع از اسلام خالص و دین حق و قرآن و سنت و مقدسات اسلامی حاضرند نه یک جان که مانند صحابی جلیل القدر عبد الله بن حذافه سهمی رضی الله عنه هزاران جان داشته باشند و یکی پس از دیگری را عاشقانه در راه خدا قربان کنند، و برای چنین عالمی و مسلمانی فرق نمیکند که جلادش قزوینی رافضی صفوی باشد یا هر جلاد خون آشام دیگری و همچو خبیب ابن عدی رضی الله عنه خواهد سرود که:
ولست أبالي حين أقتل مسلماً على أي جنب كان في الله مصرعي
تا زمانی که مسلمان کشته شوم هیچ ابایی ندارم
کـه بر کـدام پهـلو در راه خدا جــان بسـپارم
بنابر این، قزوینی رافضی صفوی منش نیازی نیست که برای تسکین عقدههای خودش بهانه اضافی بتراشد که آنها وهابی بودند!! ما اهل سنت ایران اعم از حنفی و شافعی و کرد و بلوچ و فارس و ترکمن و عرب و غیره فقط اهل سنت هستیم و هیچ اسم و لقب دیگری بر خود نمیپسندیم، و تمامی کسانی که آقای قزوینی و دوستانش به نام وهابی به دار آویخته اند اهل سنت بوده اند. بخصوص علمایی که پارسال و امسال در زاهدان بدست آقای قزوینی و باند خون آشامش به دار آویخته شده اند با اسم و مشخصات همه حنفی بوده اند، هیچکدامشان نه در عربستان سعودی تحصیل کرده بودند و نه در داخل چیزی به نام وهابیت می شناختند. چون وهابی جز در مخیله قزوینی و همفکرانش وجود ندارد.
تاکنون علمای اهل اسنت سر درگم بودند و نمیدانستند که علت اعدام این علماء چه بوده است، اما اکنون با اعترافات آقای قزوینی بخش بزرگی از این ابهام و سردرگمی آشکار شد و همه فهمیدیم که آقای قزوینی و باند صفوی منش او قصد ارعاب و نشان دادن زهر چشم داشته اند، و سایر اتهامات وارده واهی و بی اساس بوده است.
مایه گذاشتن قزوینی از مفتی بزرگ وهابیها در عربستان و علمای زاهدان و کرمانشاه شگفت انگیز است، اولا درک و فهم و تحلیل قزوینی از مهمان نوازی مفتی عربستان که به ادعای او «از شاگردانش به او بیشتر احترام گذاشته است»، نمکنشناسی این استاد حوزه و دانشگاه را میرساند که با این وجود چگونه علیه او و کشور و فکر و عقیده اش سمپاشی و دروغ پردازی میکند، و اینکه کدام مولوی زاهدان یا ماموستای کرمانشاه از او پذیرایی کرده، و قزوینی این پذیرایی را بر چه حمل میکند و اسمش را رابطه خانوادگی میگزارد!!
آخر استاد حوزه و دانشگاه و مناظر بزرگ! ما اهل سنت ابراهیمی هستیم، و مهماننوازی ابراهیم علیه السلام معروف است، وقتی گبری را از خود راند خداوند فرمود: من عمری به او روزی دادم و تو یک وعده نتوانستی تحملش کنی. ما هم ابراهیموار از هر گبر و ترسا و هندویی پذیرایی میکنیم، و این هرگز دلیل بر قبول عقیدهی کثیف او نیست، اما ظاهرا ما باید قواعدبازی با قزوینی و امثال او را عوض کنیم و نگذاریم از نزدیک خانهی هیچ فرد سنی رد شود تا آن را به عنوان نکتهی ضعفی علیه ما و افتخاری به نفع خود بکار نبرد.
در پایان توضیح دو نکته را لازم می دانم اول اینکه ما جامعه اهل سنت ایران سر ستیز با هیچ حزب و جناح و حکومتی را نداریم نه از لحاظ فکری و اعتقادی و نه از لحاظ فقهی و کلامی با هیچ دین و مذهب و مکتبی قصد رقابت و چالش نداریم چون باور و عقیده ما این است که همزیستی مسالمت آمیز تنها راه سالم زیستن برای همه و بهترین روش برای نشر و دفاع از عقاید و مقدسات ماست. اما اگر مورد حمله و تعرض قرار گیریم شرعا و اخلاقا خود را مکلف می دانیم که از عقاید و مقدسات خود دفاع کنیم.
علمای عامل و عاقل و ربانی ما طی ۳۰ سال همواره سعی کرده اند همین شیوه را در پیش گیرند و از این عملکرد و راهبرد حکیمانه کاملا راضی هستیم.
دوم: اینکه ما با برادران شیعه خود در طول قرنهای متمادی هیچ مشکلی نداریم، متاسفانه کسانی که همواره به دنبال ایجاد مشکل و چالش بوده و هستند شیعیان غالی و افراطی اند که در اصطلاح فقهی خود برادران شیعه آنها را رافضی یا روافض می خوانند. نمونه تاریخی آن صفوی های خونخوار بودند و امروز نیز متاسفانه برخلاف خط مشی عمومی ملت مسلمان ایران افرادی همچون قزوینی، مهدی دانشمند، رحیم پور ازغندی، هدایتی و شبکه سلام و انجمن حجتیه، نمادی از همین روافض صفوی منش هستند که قطعا حسابشان از جامعه تشیع جداست. و زبان و قلم مسموم این سودجویان، آینده خطرناکی را ترسیم می کند که شیعه و سنی همه باید هوشیار باشند.
نوحهگر باشد مقلد در حدیث | جز طمع نبود مراد آن خبیث | |
نوحهگر گوید حدیث سوزناک | لیک کو سوز دل و دامان چاک | |
از محقق تا مقلد فرقهاست | کین چو داوودست و آن دیگر صداست | |
منبع گفتار این سوزی بود | وان مقلد کهنهآموزی بود | |
هین مشو غره بدان گفت حزین | بار بر گاوست و بر گردون حنین | |
کافر و مؤمن خدا گویند لیک | درمیان هر دو فرقی هست نیک | |
سالها گوید خدا آن نانخواه | همچو خر مصحف کشد از بهر کاه |
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر