۱۳۸۸ فروردین ۱۸, سه‌شنبه

نخست وزیری‌که اشتباهی است


بنیامین نتانیاهو ملقب به بی بی نتانیاهو رییس حزب تندروی لیکود اسراییل بالاخره توانست سکان هدایت را به دست گیرد.

مهدی شکیبایی:موفقیت نتانیاهو ابتدا با پیروزی در انتخابات سراسری و سپس تشکیل بزرگترین کابینه در تاریخ اسراییل با 39 وزیر و معاون نخست وزیر حاکی از مطالبه جدیدی در درون جامعه صهیونیستی است. نتانیاهو و هم‌ائتلافی‌های او در جامعه صهیونیستی نماد تندروی، جنگ، کشتار و استفاده از نیروی زور محسوب می‌شوند. این به معنای آن است که جامعه اسراییل یک مطالبه جدی از این ژنرال باسابقه دارد. مطالبه‌ای که عملکرد ایهود اولمرت نخست‌وزیر سابق اسراییل و رییس سابق حزب تازه تأسیس کادیما با شکست در دو جنگ 33 روزه لبنان و 22 روزه غزه مسبب اصلی آن شده است. این مطالبه می‌گوید جامعه اسراییلی از سرخوردگی شدیدی در پی شکستن ابهت ارتش اسراییل (اگر بپذیریم) رنج می‌برد بنابراین باید آن را ترمیم نمود. برای ترمیم ابهت از بین رفته اسراییل در منطقه خاورمیانه افکار عمومی این رژیم متوسل به زور شده‌اند و اجرای آن را توسط احزاب افراطی‌ای چون لیکود، اسراییل خانه ما و شاس متصور هستند.

با این توصیف بنیامین نتانیاهو نخست‌وزیر جدید اسراییل برای پاسخگویی به مطالبه جامعه اسراییل یک راه پیش روی خود می‌بیند. تندروی در همه زمینه‌ها: شهرک‌سازی، یهودی‌سازی، تشدید محاصره سیاسی و اقتصادی و درنهایت استفاده از گزینه اقدام نظامی پرشدت و جنون‌آمیز علیه فلسطینیان و چه بسا کشورهای عربی مجاور. بنابراین از مطالبه جدید جامعه صهیونیستی می‌توان به عنوان « محیط سیاست داخلی اسراییل» نیز نام برد.

در مقابل این مطالبه داخلی، مطالبات خارجی در سطح منطقه و بین‌المللی قرار دارد که از آن به محیط سیاست خارجی اسراییل می‌توان یاد کرد که در رأس این سیاست کشورهایی چون آمریکا و اتحادیه اروپا به عنوان حامیان اصلی اسراییل قرار دارند.

با توجه به تغییرات گسترده منطقه و بین المللی، ظهور و بروز قدرت‌های جدیدی چون، روسیه، چین، هند و ایران در کنار نهادهای بین‌المللی چون سازمان کنفرانس اسلامی، پیمان شانگهای، جنبش عدم تعهد و... در کنار بحران مالی آمریکا و اقتصادی جهان به نظر می‌رسد محیط سیاست خارجی اسراییل هیچ همسویی با سیاست‌های حامیان این رژیم یعنی آمریکا و اتحادیه اروپا ندارد.

در حالی در درون اسراییل سیاستمداران این رژیم تنها راه خروج از بن‌بست پیش آمده را در راه‌اندازی جنگ و خونریزی می‌بینند که آمریکا به عنوان محور سیاست خارجی اسراییل از همه ابزارهای نظامی برای غلبه برچالشهای دست کم منطقه خاورمیانه سوده برده و اینک در صدد یافتن راه حل‌های مسالمت‌جویانه برای برون رفت از این مشکلات است. به عبارتی دیگر آمریکایی‌ها تنها گزینه پیش روی خود برای خروج از باتلاق خاورمیانه را با علم به بحران اقتصادی در گزینه مذاکره و مدارا می‌بیند و از همین روست که جنگ‌سالاران نومحافظه کار آمریکایی به رهبری جان مک کین هیچ اقبالی در بین مردم آمریکا نیافتند.

نه اینکه پیروزی دمکراتها در آمریکا به معنای دوری آنان از راه اندازی جنگ باشد بلکه موفقیت آنان بیشتر تابع جبری بود که شرایط بین‌المللی بر آنان تحمیل نمود.

با این وجود در حالی که تقریباً همه آمریکایی‌ها (خواه دمکرات و خواه جمهوریخواه) گزینه پیش روی خود را برای رسیدن به قبضه نظم نوین جهانی براساس ارزش‌های آمریکایی در مذاکرات و رفتار مسالمت‌جویانه با چالش‌ها می‌بینند در اسراییل تنها گزینه پیش رو برای غلبه بر چالشهای امنیتی و وجودی این رژیم بالاجبار در گزینه جنگ خلاصه می‌شود. این تضاد در محیط سیاست داخلی و خارجی اسراییل در حالی است که بنا بر رسم معمول طی چند سال اخیر می‌بایست چنانچه در آمریکا دمکراتها(به اصطلاح کبوترها) بر سر قدرت باشند در اسراییل نیز به اصطلاح کبوترها قدرت را قبضه نمایند. اما در شرایط کنونی این اتفاق روی نداده است.

در اسراییل جنگ‌سالاران به ریاست نتانیاهو حاکمیت یافته‌اند و در امریکا میانه‌روها. این تضاد حاکی است نتانیاهو یا باید رو در روی آمریکا قرار گیرد یا رو در روی افکار عمومی خود. اگر رو در روی آمریکا قرار گیرد با توجه به حساسیت افکار عمومی اسراییل نسبت به آمریکایی‌ها و نزدیکی آنان آنگاه او باید شاهد اتفاق تلخ برکناری‌اش از نخست‌وزیری در سال 1999 در دوران ریاست جمهوری بیل کلینتون باشد.

اگر از رویارویی با آمریکا صرف نظر کند مطالبه درونی جامعه اسراییل را پاسخ نگفته است و حکومتش به دلیل عدم پاسخ گویی به نیازهای افکار عمومی ساقط خواهد شد. بنابراین تأکیدا نتانیاهو تاوان اشتباهات دیگران و بازیگوشی خود راخواهد داد. او به دلیل تضاد بین محیط سیاست داخلی و خارجی اسراییل اشتباهی نخست‌وزیر اسراییل شده است.

هیچ نظری موجود نیست: